سید مجتبی {شرح کامل زندگی شهید نواب}

شهرآرزوها

آفتاب چتر نورانی اش را روی شهر نجف گشوده و آن را نور باران کرده بود، سید مجتبی خسته از سفری پر دلهره قدم بر خیابانهای شهر گذاشت. عشق به امیر المؤمنین (ع) در نگاهش موج می زد، برای اولین مرتبه به بارگاه مولا و مقتدایش قدم نهاد، دلتنگی چند ساله اش، ناگهان سرباز کرد. پهنای صورتش از لطافت اشک نمناک شد،‌ احساس کرد که در اعماق وجودش چیزی می شکند، و بال می گشاید؛ برای او نجف، شهر علم و کانون اندیشه های علوی به شمار می رفت. اکنون آرزوی دیرینه اش که تحصیل در حوزة نجف و اقامت درجوار پیشوایش بود، تحقق می یافت. در یکی از مدارس حوزة علمیه به نام «مدرسة قوام» رحل اقامت افکند؛ در همان روزها علامه امینی در طبق دوم مدرسه کتابخانه کوچکی تأسیس کرده بود، و خود نیز برای تألیف کتاب «الغدیر» به آنجا می رفت. مهاجر عاشق با شوق زیاد این فرصت را مغتنم دانسته و به محضر دانشمند بزرگ اسلام راه یافت؛ علامه نیز او را با اشتیاق پذیرفت؛ دائی اش که ابتدا با تحصیل او در نجف مخالف بود، اکنون آن را بهترین مکان برای سید می دانست. دو سال از ورودش به دانشگاه شیعه گذشته بود و او نیمی از روز در محضر اساتید حوزه درس می خواند و نیمی دیگر را به کار در کارگاه نجاری می پرداخت؛ و پس از آن نیز در اوقات فراغت دروس مدرسة صنعتی را به فرزندان علامة امینی آموزش می داد. در همان ایام سؤالی در ذهنش ایجاد شد؛ «هدف از زندگی چیست؟» آن را بارها برای خود مرور نمود، دوست داشت پاسخ آن را از بزرگان دین بشنود

در گذشته چند مرتبه زندگی امام حسین (ع) , مدرس، یزید و رضاخان را مطالعه کرده بود، همیشه امام حسین (ع) را پیروز و مدرس را که با شهادتش سلطنت پریشان رضاخان را به آتش کشیده بود سرفراز می یافت؛ او در شهر امام علی (ع) و در جست و جوی عدل به ولی خدا (ع) متوسل شد؛ و از روح مولایش مدد جست؛ 3 سال تحصیل در نجف زندگی او را پربار ساخته بود، نواب درس دین، فلسفه و سیاست را درمحضر استادانی همچون «علامه امینی» «آیت ا... حاج آقا حسین قمی»‌و :«آیت ا... شیخ محمد تهرانی» آموخت. برای سید وجود علامه امینی چون گنجی گران قیمت بود، او در «مکتب غدیر» استاد پروش یافت، و با موجهای خروشان آن آشنا شد، در همین روزها، یکی از دوستانش کتابی از احمد کسروی را به او داد؛‌ آن شب تا صبح به مطالعه مشغول شد؛ صبح کتاب را به نزد استادش علامه امینی برد؛ نوشته ای که در آن به امام صادق (ع) توهین شده بود، به ایشان نشان داد،‌ استاد حکم ارتداد نویسنده را صادر نمود؛ ‌سپس به نزد اساتید دیگر حوزه رفت؛ آنان نیز با نظر علامه موافق بودند. اکنون برای شاگرد مکتب علوی، هنگام عمل به آیه تطهیر فرا رسیده بود. او می بایست از خانه علی (ع) دور شود؛ تا دستهای ناپاک، صفای دل پیروانش را آلوده نسازد، نواب مرد علم و عمل بود، و تصمیم بر هجرت مجدد گرفت و با به جان خریدن همةخطرات به ایران بازگشت.

منبع : نرم افزار فدایی