چندین سال { مجموعه خاطرات احتشام رضوی ، همسر شهید نواب }
پیشنهاد شاه
بعد از مرداد ۱۳۳۲ هـ .ش و سقوط دکتر مصدق، شاه به نیت فریب آقای نواب از طریق سید حسن امام جمعه میخواست به نوعی با ایشان رابطه برقرار کند. در آن زمانی که آقای نواب از نظر مالی بسیار نیازمند بودند، امام جمعه مبلغ صد هزار تومان پول و چند پیشنهاد، از طرف شاه آورده بود. امام جمعه در ملاقات با آقای نواب گفته بود : «اعلی حضرت دستور دادند که شما این پولها را خرج فداییان اسلام و زندگی شخصی خودتان بکنید». آقای نواب هم پول را با خشم و عصبانیت پرت کرده، گفته بودند : «آقای امام جمعه برو و به پسر پهلوی بگو، زرق و برق دنیا ما را فریب نمیدهد. ما تا آخرین قطرهی خونی که در رگهایمان جریان دارد، با تو دشمن اسلام میجنگیم، یا ما به دست تو کشته میشویم که در این صورت به شهادت که آرزوی دیرین ماست، میرسیم یا قدرت پیدا میکنیم و مغز تو دشمن اسلام را متلاشی میکنیم».
گاهی انسان مجبور است با فقر زندگی کند و گاهی این دستهای بزرگ به سویش میآید و مادیات، ثروت و رفاه در اختیارش میگذارند. امام جمعه در ملاقات با آقای نواب گفته بود که آن قدر کاخ، ویلا و ثروت و موقعیت در اختیارتان قرار میدهیم که خودتان بگویید بس است؛ اما آقای نواب در عین احتیاج، به همهی آنها پشت پا زدند. من هم که تربیت شدهی مکتب آقای نواب بودم، از همهی ظواهر دنیا چشم پوشیدم.
منبع : نرم افزار فدایی